لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!
ترکه جونش به لبش میرسه، تف میکنه میمیره.
لره تو قرعه کشی بانک شرکت میکنه، براش شیش ماه زندان در میاد.
عربه میره استادیوم وسط موج مکزیکی غرق میشه
به ترکه میگن: جسم شفاف چیه؟ میگه: جسمی که از این ورش اون ورش دیده شه. میگن: مثال بزن: میگه: نردبون.
ترکه سیدی می خره می بینه وسطش سوراخه میندازتش تو سطل آشغال.
روی بیلبورد زده سیو همان سیب است لره میگه: دروغ میگه من خوردم صابون بید.
ترکه فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه.
یه روز یه ترکه می افتد توی چاه میگه: شانس اوردم تهش سوراخ نبود.
یه روز یه لره شکر می خره برای اینکه مورچه نخوره روش می نویسه نمک.
به لاک پشته میگن: چرا نماز نمیخونی؟ میگه: آخه لاک دارم.